نگاه تو دل مرا به سرزمین مهر برد
واین تن فسرده را به دست بی کسی سپرد
تو آمدی و خنجرت مرا اسیر درد کرد
اسیراین زمان تارو این زمین سرد کرد
تو آمدی بهار شد دل پر خزان منو ورد گشت نام تو ، بر این لب و زبان من
سحر نمی شود شبنم بدون یاد و نام تو
چه صاف و ساده این دلم ز پرتو کلام تو
تمام زندگی من به خاطر وجود توست
وجود من بدان عزیز به بودن و وجود توست
تویی همان غریبه ای که آشنای من شدی
انیس و مونس دل و کسی برای من شدی
تو باغی از ستاره ای تو اول و تو آخری
تو ماه مطلق شبی و از همه تو بهتری
روی گونه های خیسم تو مثل اشک چکیدی
زیر بارون جدایی التماسمو ندیدی
ندیدی چطور شکستم، وقتی بی بهونه رفتی
تو شبای بی قراری از دل زمونه رفتی
باورم نمیشه که تو ،دیگه نیستی تو شب من
دیگه باز بر نمیگرده لحظه های با تو بودن
نگو دیره نگودیره ،راه برگشتی نداری
منو با تموم آهم، توی گریه جا می ذاری
نگو تو صدای گرمت دیگه آواری نمونده
تو به انتها رسیدی ، واست آغازی نمونده.
سلام
مطالب عاشقانه قشنگی می نویسیسد
موفق باشید*
من وتنها نزار هیچوقت
مواظب دلت باش