نگاه تو دل مرا به سرزمین مهر برد

واین تن فسرده را به دست بی کسی سپرد

تو آمدی و خنجرت مرا اسیر درد کرد

اسیراین زمان تارو این زمین سرد کرد

تو آمدی بهار شد دل پر خزان منو ورد گشت نام تو ، بر این لب و زبان من

سحر نمی شود شبنم بدون یاد و نام تو

چه صاف و ساده این دلم ز پرتو کلام تو

تمام زندگی من به خاطر وجود توست

وجود من بدان عزیز به بودن و  وجود توست

تویی همان غریبه ای که آشنای من شدی

انیس و مونس دل و کسی برای من شدی

تو باغی از ستاره ای تو اول و تو آخری

تو ماه مطلق شبی و از همه تو بهتری

 

 

 

روی گونه های خیسم تو مثل اشک چکیدی

زیر بارون جدایی التماسمو ندیدی

ندیدی چطور شکستم، وقتی بی بهونه رفتی

تو شبای بی قراری از دل زمونه رفتی

باورم نمیشه که تو ،دیگه نیستی تو شب من

دیگه باز بر نمیگرده لحظه های با تو بودن

نگو دیره نگودیره ،راه برگشتی نداری

منو با تموم آهم، توی گریه جا می ذاری

نگو تو صدای گرمت دیگه آواری نمونده

تو به انتها رسیدی ، واست آغازی نمونده.

 

-----------------------------------------------------------------
 گویند که دوزخی بود عاشق و مست
قولیست خلاف دل در ان نتوان بست
گر عاشق و مست دوزخی خواهد بود
فردا بهشت باشد همچون کف دست
                                                              با تشگر از سیما
نظرات 2 + ارسال نظر
حاجیه چهارشنبه 2 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 12:44 ب.ظ http://www.hajieh.blogsky.com

سلام
مطالب عاشقانه قشنگی می نویسیسد
موفق باشید*

رعنا چهارشنبه 16 شهریور‌ماه سال 1384 ساعت 06:39 ب.ظ http://mohamad2005.blogsky.com

من وتنها نزار هیچوقت

مواظب دلت باش

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد