شخصی زن بد اخلاقی داشت.روزی زن مریض شد وبه شوهرش گفت:

اگه من بمیرم تو چگونه تنهایی زندگی خواهی کرد؟

شوهر گفت:

اگرخدای نکرده نمردی، چگونه به زندگی با تو ادامه بدم!.

------------- 

-قاضی به زن گفت :

به چه علت یکی از چشمان شوهرت را در آوردی

زن گفت:

-آخر جناب قاضی میخواستم به من و هویم به یک چشم نگاه کند.!

 --------------------

راننده ی اتومبیلی با عابری تصادف کرد و از کنار او گذشت.

بعد از این اتفاق راننده سرش را ازپنجره ی اتومبیل بیرون آورد و به عابر گفت :

-آقا جلویت را نگاه کن.

عابر مجروح گفت:

-مگر میخواهی باز هم عقب عقب بیایی!