وقتی دوباره رفت سرِ بیت ِ آخرش،
تابوت شد تمام غزل در برابرش

شاعر دهان گشود وصیت کند ولی
تابوت بسته شد و غزل مرد درسرش

حتی کسی نگفت که غسلش دهید بعد،
حتی کسی نخواند نمازی به پیکرش

" یک دست جام باده و یک دست زلف یار"
شاعر نشست مثل جسد توی دفترش

دستی بلند کرد و سرِ شعر را برید
یک بیت شعر پوچ آوانگارد زد سرش

یک بیت با ردیف Can I love you نوشت
آنقدر ابلهانه که کردند مسخرش

دست از جهان کشید و غزل خواند و پر گرفت
دستی به دفترش زد و با دست دیگرش،

روی درِ سفالی تابوت خود نوشت:
شاعر از ابتدای غزل مرد در پرش

شاعر در ابتدای غزل تیر خورده بود
دستی از ابتدای غزل کرد پرپرش...


















فقط بخاطر تو که دوستت دارم هر روز صبح از خواب پا می شم . با اینکه موهام رو نمی بینی شونشون می کنم با اینکه به دیدنم نمیای منتظرت می مونم به خاطرت وبم رو آپدیت می کنم .

می دونم ! موهامو نمی بینی . به دیدنم نمیایی ، کانکت هم نمیشی

اما شاید هم شدی !

این وب که چیزی نیست حاضرم هر روز ده تا نه صدتا وب رو آپدیت کنم به شرطی که بدونم حداقل یکیشونو می خونی .

می دونی که اگه نباشی ... حتی فکرشم سخته . من نمی تونم دوری تورو تحمل کنم اگه یه روز نتونستم به خاطر تو از خواب بیدار بشم . اگه نتونستم وبم رو به خاطرت پُر از نوشته های دلتنگیم کنم . بدون دیگه زنده نیستم . بدون رفتم پیش خدا .

هر شب که تو با آرامش می خوابی من موهاتو تا صبح نوازش می کنم و هر صبحی که از خواب پا میشی جای بوسه ی من رو لبت هست . یه موقع دلواپسم نشی چون جای من پیش خدا راحته . همه می گن خدا عاشق ها رو دوست داره .

یه وقت به من نگی بی وفا ، نگی می تونستم بمونم و نموندم . دست خودم نیست باید برم . همین روزا . شاید فردا صبح شاید هم فردا شب .

همون شبی که جای اولین بوسه ی من روی لبت موند یا همون صبحی که برای اولین بار دستم رو توی موهای خوشگلت کردم . بدون من با عشق تو رفتم پیش خدا .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد