در بیداری لحظه ها

پیکرم کنار نهر خروشان لغزید .

مرغی روشن فرود آمد

و لبخند گیج مرا برچید و پرید .

ابری پیدا شد

و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشید .

نسیمی برهنه و بی پایان سر کرد

و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت .

درختی تابان

پیکرم را در ریشه ی سیاهش بلعید .

طو فانی سر رسید

و جاپایم را ربود .

نگاهی به روی نهر خروشان خم شد :

تصویری شکست .

خیالی از هم گسیخت .

 

نظرات 1 + ارسال نظر
پینه دوز شنبه 25 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 03:50 ب.ظ http://pineh-doz.blogsky.com


سلام٬ خوبی....گفتم:خوبــــــــــی فکرنکنی سوال کردم!

راستی٬ چه خوب مینویسی شادباشی



برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد