-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 فروردینماه سال 1386 08:50
همیشه منتظرت بودم که .......... منتظر دستای گرمت بودم تا نجاتم بده هر چی با تو خندیدم ، هر چی گریه کردم هر چی احساس کردم نمیدونم کدوم آرزو، تو رو صدا کرد ؟ نمیدونم کدوم خواهش ، معنای خواهش من شد ؟ نمی دونم کدوم شک و تردید ، واژه های دردآلود منو از یادت برد ؟
-
او دوستم ندارد ...
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 08:38
اگر خندید و پرسید در چه حالم بهش بگو چه قدر شکسته بالم بهش بگو می دونم یاد من نیست ولی یه لحظه نیست دور از خیالم بهش بگو می دونم سادگی بود که سهم من فقط دلدادگی بود هرگز هیچ حسرتی در دنیا این چنین یک جا جمع نمی شود که در این سه واژه کوتاه : " او دوستم ندارد "
-
خواب و بیدار ...
شنبه 25 فروردینماه سال 1386 08:26
میون خواب و بیداری تورا می دیدم انگاری به من گفتی نشو عاشق که عشق داره گرفتاری گذاشتی سر روی شونم به من گفتی نمی دونم چگونه میشه عاشق شد تو این دنیای بیزاری ؟ نشو عاشق نباش عاشق نگو حتی دوسم داری ولی بی عشق چه خواهی کرد ؟! ...... نباش عاشق .. .. نشو عاشق .. .. من که قصّه عشقم و با تو زندگی دیدم هوای قلبم و با تو هوای...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 11:44
عاشقا آی عاشقا ........ عشق من رنگ خزونه تب من رنگ شقایق توی دشت بی نشونه هستی رو یک سره باختن سوختن و موندن و ساختن اول عاشقی اینه آخر عاشقی اونه عاشقا آی عاشقا . . . عاشقا آی عاشقا ، اون می گفت برام می میره اون که می گفت از محبت تا من واز من بگیره دیگه تو نگاه گرمش واسه من حرفی نمونده بارون محبتی نیست دیگه قلبش یه...
-
آی آدمها ...
چهارشنبه 25 بهمنماه سال 1385 11:35
آی آدمها که بر ساحل نشسته شاد و خندانید ! یک نفر در آب دارد می سپارد جان . یک نفر دارد که دست و پای دایم می زند روی این دریای تند وتیره و سنگین که می دانید . آن زمان که پیش خود بیهوده پندارید که گرفتستید دست ناتوانی را تا توانایی بهتر را پدید آرید آن زمان که تنگ می بندید بر کمرهاتان کمربند در چه هنگامی بگویم من ؟ یک...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دیماه سال 1385 15:12
نمی بخشمت .... بخاطر تمام خنده هایی که از صورتم گرفتی .... بخاطر تمام غمهایی که بر صورتم نشاندی .... نمی بخشمت .... بخاطر دلی که برایم شکستی .... .. بخاطر احساسی که برایم پرپر کردی ..... نمی بخشمت .... بخاطر زخمی که بر وجودم نشاندی ..... بخاطر نمکی که بر زخمم گذاردی .... و می بخشمت بخاطر عشقی که بر قلبم حک کردی
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دیماه سال 1385 15:10
عاشقانه ترین نگاهم را روی قایقی از باد نشاندم وپارو زنان سوی تو فرستادم وقتی به ساحل نگاه تو رسید تو چشمانت را بستی و قایقم ، غرق شد...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 14 دیماه سال 1385 15:06
دستهایت تکیه گاهم بود و نیست عشق تو پشت و پناهم بود و نیست حیف!آن وقتی که عاشق شد دلم چیز سبزی در نگاهم بود و نیست عشق این سرمایه بازار دل آب این روی سیاهم بود و نیست یاد ان ایام مشتاقی بخیر عاشقی تنها گناهم بود و نیست
-
[ بدون عنوان ]
دوشنبه 11 دیماه سال 1385 12:42
یه پنجره با یه قفس یه حنجره بی هم نفس سهم من از بودن تو ، یه خاطره است همین وبس تو این مثلث غریب ستاره هارو خط زدم دارم به آخر می رسم از اون ور شب اومدم یه شب که مثل مرصیه خیمه زده رو باورم می خوام تو این سکوت تلخ صداتو از یاد ببرم بزار که کوله بارم و رو شونه ی شب بزارم باید که از اینجا بِرم ، فرصت موندن ندارم داغِ...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 12:15
رفتی و از رفتن تو ، قلب آیینه شکسته کوچه ها در خلوت شب ، پنجره ها همه بسته آسمان خاکستری رنگ ، بغض باران در نگاهش خنجری در سینه دارد ، توده ی ابر سیاهش بی تو من از نسل بارانم .. بارانم .. بارانم ..... چون ابر بهارانم ، گریانم .. گریانم .. گریانم ...... بی تو من با چشم گریان سیل غم بُرد آشیانم خواب سرخ بوسه هایت می...
-
[ بدون عنوان ]
چهارشنبه 6 دیماه سال 1385 12:14
کوه و می زارم رو دوشم رخت هر جنگ و می پوشم ماه و از دریا می گیرم شیره ی سنگ و میدوشم میارم ماه و تو خونه می گیرم باد و نشونه همه ی خاک زمین و می شمُرم دونه به دونه .. .. .. اگه چشمات بگن آره ، هیچ کدوم کاری نداره اگه چشمات بگن آره ، هیچ کدوم کاری نداره دنیارو کولم می گیرم روزی صد دفعه می میرم می کَنم ستاره هارو ، جلوی...
-
[ بدون عنوان ]
یکشنبه 3 دیماه سال 1385 15:40
تو از قلب پاکم خبر نداشتی تو عالم یه رنگی که مارو کاشتی نگو که این جدایی کار خدا بود مشکل فقط همین بود دوستم نداشتی هر وقت می خواستم بگم یه با وفا باش تو این همه غریبه یه آشنا باش دلم تو سینه داد زد این التماسه فکر غرور این دل محض خدا باش نه جای قهر گذاشتی نه جای آشتی گفتی هوات و دارم اما نداشتی نه اینکه تو عشقت من کم...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 28 آذرماه سال 1385 11:31
حالا که بعد آن همه که رفتند این بار را تو قصد سفر داری یادت بماند ای دل و جان من، قرآن و آب و آینه برداری این سان که گریه میکنی، انگاری سروی وضو گرفته فرا رویم در چشمهای روشن و معصومت، یک تکه آسمان سحر داری چشمی به بخت خویش ندارم نه، این لحظههای آخر دیدار است از من کسی نرفت که برگردد، از سرنوشت من که خبر داری چون...
-
[ بدون عنوان ]
شنبه 25 آذرماه سال 1385 15:37
در بیداری لحظه ها پیکرم کنار نهر خروشان لغزید . مرغی روشن فرود آمد و لبخند گیج مرا برچید و پرید . ابری پیدا شد و بخار سرشکم را در شتاب شفافش نوشید . نسیمی برهنه و بی پایان سر کرد و خطوط چهره ام را آشفت و گذشت . درختی تابان پیکرم را در ریشه ی سیاهش بلعید . طو فانی سر رسید و جاپایم را ربود . نگاهی به روی نهر خروشان خم...
-
ترا من چشم در راهم ...
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1385 10:08
ترا من چشم در راهم . شباهنگام که می گیرند در شاخ تلاجن سایه ها رنگ سیاهی وزان دلخستگانت راست اندوهی فراهم ، ترا من چشم در راهم شبا هنگام ، در آندم که برجا درهّ ها چون مرده ماران خفتگانند ؛ در آن نوبت که بندد دست نیلوفر به پای سرو کوهی دام گرم یاد آوری یا نه ، من از یادت نمی کاهم ترا من چشم در راهم . . . . . . . . . .
-
آه..........
چهارشنبه 8 آذرماه سال 1385 10:07
بیتو میکشم بر دوش کولهبار غربت را پرسه میزنم تنها کوچههای خلوت را خسته از دل تنگم بر میآورم آهی بعد بیتو میخوانم شعر «کوچه» را گاهی آه ! با من ِبیتو کوچهها همه سردند نیستی چه میدانی؛ با دلم چهها کردند؟ سادهلوحیام را باش؛ هر کسی که میآید با خودم میاندیشم: این یکی تویی شاید! کوچهای که یادت هست، بیعبور...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 آبانماه سال 1385 10:36
قلب من نامه ی آسمان هاست مدفن آرزوها و جان هاست ظاهرش خنده های زمانه باطن آن سرشک نهان هاست .................................................................................
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 30 آبانماه سال 1385 10:29
سلام
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 12 آبانماه سال 1384 17:52
آمد شبی دگر که دوباره رها شود از فکر تو حس محبت و احساس آرام ترین شبی است که با تو ام ولی سکوت از من سکوت است و از تو یک سره سکوت میدانمت که به چه خوابی و زچه خواب رفته ای بادل چه راز ها که در این شب نگفته ای باری تو با هزار ناز خفته ای درشب چو زوزه ای بی قرار نشته ام همرنگ شاد غنچه ای از تو شکفته ام سرد است هوای خانه...
-
تنهایی
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 23:25
کنار پنجره در میان این شب تنهائی در خود فرو رفته ام هوای بی حوصلگیها مرا دچار ان سرگشتگی کرده است که هنوز راز انرا در نیافته ام فکر میکنم...نگاه میکنم....خیره و گنگ مبهم است و نا پیدا....مثل من سرگشته و اسیر زندان...دیوار....و من زندانبان خود گشته ام نگاه خسته به فرش به طاق به در به دیوار میریزد از نگاهم اشفتگیها و در...
-
تشکر
چهارشنبه 11 آبانماه سال 1384 21:15
خیلی وقته دیگه بارون نزده رنگ عشق به این خیابون نزده خیلی وقته ابری پرپر نشده دل آسمون سبکتر نشده مه سرد رو تن پنجره ها مثل بغضه توی سینه ی منه ابر چشمام پر اشک ای خدا وقتشه دوباره بارون بزنه خیلی وقته که دلم برای تو تنگ شده قلبم از دوری تو بدجوری دلتنگ شده بعد تو هیچ چیزی دوست داشتنی نیست کوه غصه از دلم رفتنی نیست...
-
[ بدون عنوان ]
جمعه 6 آبانماه سال 1384 14:49
عاشقانه می خواهمت دوستت دارم به پهنای آسمان آبی بی کران پس بگذار با تو بمانم همچون کودکی در آغوش مادر دوستت دارم و هرلحظه برای رسیدن به تو در دلم می خوانمت تا جوابی از بشنوم . اگه دلم خیلی تنگ میشه برات منو ببخش اگه نگام گم میشه تو شهر چشات منو ببخش منو ببخش اگه شبها ستاره هارو میشمارم اگه همش پیش همه بهت میگم دوستت...
-
سیاوش قمیشی
جمعه 6 آبانماه سال 1384 11:22
وقتی که تنگ غروب بارون به شیشه میزنه! همه غصه های دنیا توی سینه منه! توی قطره های بارون، میشکنه بغض صدام! دیگه غیر از یه دونه پنجره هیچی نمیخوام! پشت این پنجره میشینمُ آواز میخونم! خودمُ تنها ترین آدم دنیا میدونم! دنبال یه چیز میگردم که نمیدونم چیه! یه نفر تو قلبمه که من نمیدونم کیه! یه نفر که نیمه ی گمشده ی ترانه...
-
[ بدون عنوان ]
پنجشنبه 5 آبانماه سال 1384 21:00
دوستت دارم ملوس...
-
شهادت مولای متقیان امام علی ع بر مسلمانان تسلیت باد
چهارشنبه 4 آبانماه سال 1384 12:44
-
خیال
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 23:44
چشم انتظار تو در کوچه های شب سر مِیکنم ترانه عشقت برای شب نسیم گمشده و انتظار من در لحظه های راکد و بی ادعای شب شاِید خِیال تو مهمان پونه هاست مست از گناه و لذت شب پونه های شب اشک از دو چشم تو تصوِیر کودکی افتاده بر دل اِین غنچه های شب شمعی بِیاد تو روشن کنار من اشکی بِیاد تو بر گونه های شب ِیک شب بدون تو مِیمِیرم از...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 23:43
دوست دارم پس از این شیشه نشکن باشم تو اگر سنگی و بی رحم من اهن باشم هست اگر در سرم اندیشه اسطوره شدن پیرو مکتب مجنون نه تهمتن باشم خسته شد شا نه ام از وزنه ی مردی ایکاش مرد باشی تو و من ثانیه ای زن باشم جفت من کیست که بیهوده پی اش می گردم؟ شاید ان نیمه گم گشته خود من باشم باز هم گمشده ام در تو بیابم مپسند که در انباری...
-
باهم باشیم
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 23:42
می خواهم از باهم بودن حرف بزنم میخواهم از با تو بودن بگویم از اینکه چه لذتی داره گرفتن دست گرم تو غرق شدن در نگاه مهربانت. میدانم حضور تو در زندگی من ریشه دوانده ومن حیران حضور ت و در وجودم هستم باز می خواهم برایت بنویسم از نوشتن خسته نمی شوم . . . . . چون مخاطبم تو هستی چون می خواهم از عشق بگویم. امشب باز هم برای تو...
-
[ بدون عنوان ]
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 23:41
با تو آغاز می کنم خوب من به نام تو می نویسم قصه ای تازه از اِلهام تو ای شروع دلپذیرمثل خورشید بی نظیر به تو تقدیم می کنم عشق و از من بپذیر ای قشنگ ترین بهانه واسه گفتن ترانه من یه عشق جاودانه به تو تقدیم می کنم در این غربت شبانه با صداقت عاشقانه قلبمو با این ترانه به تو تقدیم می کنم ای طلوع ماندگار گل همیشه بهار به تو...
-
مرا به آغوشت راه بده
سهشنبه 3 آبانماه سال 1384 23:40
مرا به آغوشت راه بده ، میخواهم برای اولین بار ببوسمت ، بیا چشمانمان را ببندیم ، میخواهم وقتی لبهای معصوممان به هم گره میخورد و هر دو از فرط لذت در اغوش یکد یگر نفس نفس میزنیم ، از لذت متناهی جسممان ، وجود نامتناهی خداوند را با چشمانی بسته تصورکنیم ، چشمانت را باز کن!؟ نه!..نه..!، لبهایمان از گرمی شهوت خشک شده اما گونه...